خوشگل مامان وباباخوشگل مامان وبابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

عشق مامانی وباباجون

سرما خوردگی پسرم

دوهفته یود سرما خورده بودی جمعه هفته ای که گذشت بردمت دکتر وتوی بیمارستان باهنر کرج بستریت کردن وتا شنبه اونجا بودی اصلا رسیدگی نمیکردن تموم بدنتو سوراخ سوراخ وکبود کردن فقط هی میومدن سرم میزدن ومیرفتن بعد خودمون رضایت دادیم بردیمت تهران بیمارستان طب کودکان اونجا خیلی بهت رسیدگی میکردن خلاصه یکشنبه صبح مرخص شدیم واومدیم خونه دوشنبه هم مامان فردیست از حج اومد فردا هم ولیمه میدن تو هم بهتری ولی هنوز سینت چرک داره ان شاء الله زودتر خوب بشی
14 اسفند 1392

واکسن چهار ماهگی

پسرم دیروز واکسنتو زدیم وخدا روشکر تب نکردی وزنتم شده بود6500 قدت 62 دور سرتم 41 بود جدیدا فقط خودتو پرت میکنی از بغلمون یازمینم که باشی خودتو میندازی یاد گرفتی سرتو میخارونی گوشتم که درد میکنه یه سره گوشتو میکشی انقدر سرتو خاروندی که خونی شده و زخمی شده بابا جونتم دیروز ماشین رفته روی پاش و  پاش شکسته الان که من اینو برات مینویسم بابات توی اتاق عمله و دارن تاندون های پاشو عمل میکنن فدات بشم
21 بهمن 1392

پسرنازم

سلام عسلم پسرم بزرگ شده اقا شده وقتی دمر میزارمت برمیگردی خودت وصاف میکنی وقتی تو رو پشت به  تلوزیون میزارمت انقدر دست وپا میزنی ومیچرخی تا به تلوزیون میرسی اون روزی روی کنترل تلوززیون جیش کردی یه روز دیگه هم بغل هم دراز کشیده بودیم که تو چرخیده بودی ورفته بودی روغن زیتون هاتو که بغل پشتی گذاشته بودم انقدر لگد زده بودی که درش باز شده بود و روغن هاش ریخته روی فرش ومنم با دستمال کاغذی یه مقدار تمیزش کردم جغجغه  و ماشین کوچولو و  تاتی جغجغه ات رو که میدم دستت میزاری دهنت ومیخوریشون خلاصه انقدر شیطونی که حد واندازه نداره قربونت برم
16 بهمن 1392

کارهای جدید علی جون

عشق من الان یه دوهفته ای هستش که وقتی میخندی ذوق میکنی ولی این گیخ و کخ همش باب دهنته همش میگی کخ گیخ جدیداهم میگی بو یعنی بریم الهی فدات شم اون روزی جغجغه تو گذاشتم تو بغلت برداشته بودی تکون دادی ولی سریع گذاشتیش زمین جدیدا قهر میکنی شیر نمیخوری منو هل میدی که بهت شیر ندم شیر دادن بهت واسه خوذش یه معضلی شده شیرم که میخوری نصفش از دهنت میریزه بیرون کل لباساتو شیری میکنی هنوز خوابت درست نشده بیشتر اوقات ساعت 2 نصفه شب میخوابی جغجغه هم که برات تکون میدم باید یه سره تکون بدم وگرنه گریه میکنی 
14 دی 1392

67روزگی پسرکوچولو

پسرگلم سرمای بدی خورده بودی همش سینه ات خس خس میکرد داشتم دیونه میشدم سرفه هایی میکردی که جیگرم کباب میشد دیگه نمیخندیدی شنبه بردمت دکتر بهت امپول زدن دارو هاتم سر وقت دادم سریع خوب شدی خداروشکر پسرمو واسه گوشاش دوشنبه بردم دکتر وگفت مشکلی نداره ودیگه نمیخواد ببرمش دکتر باباجونی امروز تو رو گذاشت توی تختت وبرات اویز تختو روشن کرد وتو هم ساکت بوی وبه چرخیدن عروسکاش نگاه میکردی الانا باهات که حرف میزنم میخندی دست وپاتو تکون میدی کیفتم که کوک باشه هریه ثانیه میگی گیخ گیخ الهی قربونت برم اقاپسرم
27 آذر 1392

56روزگی علی جون

پسرم قشنگم خیلی بلا شدی وقتی جغجغه ات رو برات تکون میدم میخندی وبهش میگی اوم وقتی گرسنه ات باشه توی گریه هات میگی اون ق اون ق وقتی باهات حرف میزنم میگم کی پسرمنو اذیت کرده میگی کخ گیخ الانا باهات حرف میزنم برام میخندی وقتی داری گریه میکنی باهات حرف بزنم ساکت میشی پسر گلم سرما خورده من بهش دارو میدم که زودی خوب بشه چند شبم هست که گریه میکنی وشیر نمیخوری
16 آذر 1392

بدون عنوان

پسر گلم این روزا خیلی شیطون شدی منو با چشمات دنبال میکنی میبینی چی کار میکنم دوست داری بغلت کنم وبوست کنم الهی مامان فدات بشه
5 آذر 1392